دیروز به دنبال بیانیه وزارت کشور تاجیکستان درباره اتفاقاتی که در بدخشان تاجیستان رخ میدهد و به بیانی درستتر، درباره بلایی که «امامعلی رحمان»، رئیس جمهور تاجیکستان، به سر مردم بدخشان آورد و بنا بر اخبار رسمی، منجر به شهادت 9 شهروند و زخمی شدن 24 نفر دیگر گردید، رسانههای بینالمللی از جمله خبرگزاری فرانسه، بی بی سی، خبرگزاری فارس، یورونیوز و غیره، هر یک ضمن نقل این بیانیه، گزارشی کوتاه نیز از آنچه در شرق تاجیکستان در حال رخ دادن است آوردهاند
از عجایب روزگار آن است که عبارت «عملیات ضد تروریستی»، در تیتر و عنوان گزارش همه این رسانهها آمده؛ همان عبارتی که در بیانیه وزارت کشور تاجیکستان آورده شده است. گو اینکه این رسانهها و «خواجگانشان»، از این اتفاق همان چیزی را میخواهند به مخاطب و خواننده القا کنند که دقیقاً «امامعلی رحمان» و چند نفری انگشتشمار از اطرافیانش میخواهند به جهانیان برسانند
و چرا از عجایب روزگار؟ دلیلش این است که این رسانهها، با اینکه متعلق به کشورها و جهاتی هستند که در بیشتر موارد با هم ضد و دشمن و به اصطلاح، «موش و گربه»اند، اما در مورد فاجعهای که در تاجیکستان در حال رخ دادن است — فاجعه به تمام معنا — و «رحمان» میخواهد روی آن عنوان «عملیات ضد تروریستی» گذارد، اتفاق نظر دارند
آیا این از عجایب روزگار نیست؟! آیا از عجایب روزگار نیست که خبرگزاری فرانسه و بی بی سی و Euronews دقیقاً همان چیزی را نقل و به مخاطب القا کنند که خبرگزاری فارس گزارش کرده است
شاید بگویید، عبارت «عملیات ضد تروریستی» فقط در عنوان آورده شده و محتوای گزارشها متفاوت است. پاسخ اینکه امروزه مردم برای آشنایی با آنچه در جهان اتفاق میافتد، معمولاً به مرور اخبار و گزارشها و خواندن عنوان یک خبر اکتفا میکنند، نه اینکه کل آن را مطالعه نمایند. دستاندرکاران رسانهها و روزنامهنگاران و خبرنگاران به این عادت، خوب آشنا هستند. و به همین خاطر است که در رسانههای معتبر، کار یک روزنامهنگار خبره و کارکُشته تنها این است که عنوان و تیتر انتخاب کند، او دیگر کاری ندارد، کارش فقط انتخاب عنوان است. و از قضا، مهمترین کار در یک رسانه، همین کار است و شاید بالاترین حقوق نیز متعلق به او باشد
و اما اینکه چرا درباره فاجعه بدخشان گزارش همه این رسانهها واحد است و «خواجگانشان» خواستهاند همان را نقل کنند که در واقع تأمینکننده خواسته و از منویات «پیشوای ملت»، «امامعلی رحمان» است، این خود داستانی جداگانه دارد که در یک یادداشت، درباره آن انشاءالله به تفصیل مینویسم. اینجا فقط به بیان چهار نکته اکتفا میکنم
1) یکی از ویژگیهای منحصر به فرد «امامعلی رحمان» که در طول 30 سال تجربه حکمرانی در تاجیکستان به دست آورده این است که او در دیدار با هر حاکمی — مثلاً رئیس جمهور یا نخستوزیر و یا پادشاه هر کشوری، آمریکا باشد، ایران باشد، روسیه باشد، چین باشد و غیره — سعی میکند، همان را به او بگوید و القا کند که طرف را راضی میکند. «رحمان» کاری به منافع و مصالح تاجیکستان و مردمش ندارد، اصلاً برای او مصالح و منافع تاجیکستان و مردمش مهم نیست، آنچه برای او اهمیت دارد، این بقا بر کرسی است، به هر قیمتی، هرچند با «بخشیدن» پارهای از خاک سرزمین خود به یک کشور، همانطوری که پارهای از خاک تاجیکستان عزیزمان را به چین بخشیده
همین است که سایر کشورها، به خصوص کشورهای تأثیرگذار و ابرقدرتها، در چهره «امامعلی رحمان» شخصی را دیدهاند که کسی جز وی تأمینکننده منافع و مصالحشان در تاجیکستان نیست. «رحمان» در راضی کردن حکام کشورها به خواستههایشان، بینظیر است. او حاضر است، برای بقا بر کرسی، همه کشورها را راضی کند، به جز مردم خودش
بنابر این، کشورهای تأثیرگذار، جایگزینی برای «امامعلی رحمان» در تاجیکستان قائل نیستند. همه آنها، بدون استثنا، چه روسیه، چه آمریکا، چه کشورهای اروپایی، چه ایران، چه چین و غیره، میخواهند «رحمان» در رأس کشور عزیز ما قرار داشته باشد، تا منافع و مصالح آنها تأمین گردد
حالا، درباره اتفاقات اخیر در بدخشان و این فاجعه، چه بهتر برای این کشورها (از نظر خودشان) که همان را بگویند و القا کنند که «امامعلی رحمان» را راضی میکند. یعنی، کاری که «رحمان» میکند و بلایی که به سر مردم خودش میآورد، نامش را بگذارند «عملیات ضد تروریستی»؛ همان که «رحمان» میگوید
2) نکته دیگر آنکه: برای یک تاجیکستانی مثل روشنایی خورشید معلوم است، کاری که «امامعلی رحمان» (بلی، تنها او همراه یک مشت افراد انگشتشمار از اطرافیانش، نه همه مقامات تاجیک) میکند و جنایتی که او در بدخشان در حال ارتکاب آن است، ربطی به «تروریسم» و مبارزه با آن ندارد و بلکه برعکس، تروریسم این کاری است که او در حال انجام آن است
واقعیت این است که «رحمان» میخواهد، پیش از آنکه برود و پسر خود، رستم را بر عرش بنشاند، اول همه تاجیکستانیان را بدون استثنا فرمانبردار مطلق خود بسازد، به حدی که هیچ تاجیکستانی نتواند حتی «لام» بگوید. او همین را میخواهد
حالا، تنها منطقهای که مردمش به نظر «رحمان» هنوز فرمانبردار مطلق او نیستند، این مردم سربلند بدخشان هستند. بنابر این، او قبل از رفتن و برای تضمین بقای رستم بر عرش، عزم خود را جزم کرده، تا مردم بدخشان را نیز مثل مردم سایر مناطق تاجیکستان تسلیم بی چون و چرای خود بسازد. هدف او جز این نیست
یک وقت از این حرف که گفتم: «مثل مردم سایر مناطق تاجیکستان»، آن کسی که مثلاً در «خجند» نشسته و یا در «غرم» و یا در «حصار»، ناراحت نشود. این حرف، یک واقعیت است. واقعیتی بسیار تلخ
روشنترین دلیل این ادعا همین است که امروزها شاهدش هستیم. و آن اینکه در این روزها که «رحمان» به بدخشان حمله کرده و مردم این منطقه را میکُشد (که بنا بر خبرهای رسمی، در این چند روز، دهها نفر کُشته و صدها نفر زخمی شدهاند)، مردم سایر مناطق تاجیکستان خاموش و ساکت نشستهاند؛ گو اینکه هیچ اتفاقی نمیافتد. و بلکه بدتر از آن، به جای این، از تاجیکان افغانستان و مصیبتهای آنها میگویند
آیا بدخشانیها تاجیک نیستند؟ از «مریخ» فرود آمدهاند؟ یا اینکه شما نیز مثل گذشتههای خود بدخشانیها را چون اسماعیلی مذهب هستند، «آدم» حساب نمیکنید
این سخن را هرچند سخت است، میگویم: خاک بر سر مردمی که تاجیکان خودشان در حال کُشته شدن هستند، آنها اما دلشان مثلاً برای تاجیکان افغانستان میسوزد! خاک بر سر چنین آدمها
3) نکته سوم اینکه: با کمال اطمینان میگویم و کوچکترین شکی ندارم که کار «رحمان» به آخر رسیده. این را از روی احساسات و برای برداشتن روحیه نمیگویم، بلکه خدا گواه است که به نظرم، یک واقعیت است. زیرا این خونها که امروزها و قبل از آن ریخته شدند، هدر نرفتهاند. چنین نیست که دیگر همه چیز تمام شده. نه، اتفاقاً همه چیز تازه شروع شده
تو خون مردم خودت را میریزی، آن وقت انتظار داری، چیزی نشود؟! این خونهای جوانان که ریخته شد، هر یک پدر دارد، مادر دارد، خواهر دارد، برادر دارد و خلاصه، خون یک آدم است، حیوان که نیست. نزدیکان این جوانان به زودی پدر ترا، ای رحمان! درمی آورند
4) نکته اخیر آنکه: شاید گفته شود، «رحمان» به دنبال ایجاد نظم است، میخواهد، نظم و ترتیب در کشور حاکم بوده و هیچ منطقهای به اصطلاح، خودسر نباشد
این حرف، امروزها بیشتر از برخی به اصطلاح، «نخبهها» شنیده میشود
پاسخ این است که کاش در کشور ما نظم برقرار و «رحمان» به دنبال ایجاد نظم در کشور باشد! اگر چنین است، نگارنده، اولین شخصی است که در کنار «رحمان» قرار خواهد گرفت
ولی اشتباه نشود. ایجاد نظم و برقراری و حاکم گرداندن آن در یک جامعه، غیر از تحمیل اراده یک شخص بر جامعه است
نظم و منظم بودن یک جامعه به این است که قانون در آن حکمفرما باشد
اگر بخواهیم، در کشور ما قانون حرف اول و آخر را بزند و قانون حکمفرما باشد، پس در نوبت اول باید «رحمان» و نزدیکانش تابع قانون باشند، نه اینکه هر چیزی که دلش میخواهد و یا دل فرزندانش میخواهد، بشود. اینها را خوب باید بفهمیم. امروزه بیشتر کارخانهها و شرکتها از آن خویشاوندان «رحمان» است. آیا غیر از این است؟ امروزه بیشتر مناصب دولتی متعلق به یکی از نزدیکان اوست. آیا چنین نیست
در کشوری که یک آدم، هم «پیشوا» باشد، هم رئیس جمهور و پسرش شهردار پایتخت، رئیس مجلس علیا و دخترش رئیس دستگاه وی، برادر زنش همهکاره، یکی دیگر از دخترانش سفیر و خلاصه، همه چیز در این کشور متعلق به او و خانوادهاش است، آیا میتوان در چنین کشوری قائل به نظم بود
من از آن روزنامهنگار، از آن شاعر، از آن نویسنده، از آن هنرپیشه و از آن استاد دانشگاه — کسانی که لبیکگوی «رحمان» هستند – پرسیدنی ام، آیا «رحمان» در پی ایجاد نظم و ترتیب در کشور است؟ اگر نیست که میدانید، نیست، پس چرا توجیه میکنید
از قضا، تنها مردمی در این کشور که منظم و تابع قانون بودند، این بدخشانیها هستند. و بینظمی و بیترتیبی «رحمان» اتفاقاً در بدخشان دیده نمیشد. حالا، «رحمان» به دنبال کُشتن آنهاست، تا در کل تاجیکستان بینظمی حاکم گردد
سلامت باشید
Добавить комментарий